سیمای تهران در یک رمان

ساخت وبلاگ

برنا مسروری| این یادداشت برای افرادی که رمان «هشت و چهل و چهار» نوشته کاوه فولادی نسب را نخوانده اند، مناسب نیست. هرچند که لودادن پایان قصه در داستانی که ابتدا و انتهایش به هم گره خورده و تعلیق ندارد، در اصل امکان ندارد. یعنی چیزی برای لودادن وجود ندارد، پس سخت نگیرید. داستان خوب شروع می شود و در ادامه هم قابل قبول است اما شاید یکی از مهمترین نکاتی که درخصوص رمان «هشت و چهل و چهار» می توان گفت، این است که کاملا تهرانی است. شهر تهران و تعدادی از مکان هایش- که به وفور در ادبیات و تئاتر و سینما حاضرند- گاهی حتی بیش از شخصیت ها معرفی می شوند. از گورستان ها تا خیابان های قدیمی و حالا مدرن شده، از رستوران و کافه تا بیمارستان، همه و همه همیشه همراه شخصیت ها هستند و گویی این فضاسازی ها بشدت تصویری قرار است به طراح صحنه در یک فیلم کمک کنند. رمان روایتگر قصه نیاسان زمانی، نسل سوم از یک خانواده تعمیرکار ساعت است که ظاهرا در یک روز- ولی در اصل از گذشته های دور تابه حال- جریان دارد. در بخشی از داستان با عشق نافرجام پدربزرگ مواجه ایم که با پایانی خوش برای نیاسان همراه است، هرچند که به نظر می رسد این قضیه برای پدر نیاسان چندان هیجانی نداشته، چون در رفت و برگشت های زمانی و مکانی زیادی که در طول داستان با آن مواجهیم، اثری از ابراز احساسات پدر وجود ندارد (همان گذر نسلی). کتاب سرشار است از تکه های سیاسی تا توصیفات احساسات برانگیز که متاسفانه در داستان خوب جای خودشان را پیدا نکرده و بیشتر تبدیل شده اند به تظاهراتی از آنچه که وجودش لازم نیست. البته اشاراتی به کتاب «مجمع دیوانگان» اثر میرزاعبدالحسین صنعتی زاده و بازخوانی قسمت هایی از آن اثر ...

اخبار پیشنهادی:

رمان 98 - رمان جدید...
ما را در سایت رمان 98 - رمان جدید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان romann بازدید : 120 تاريخ : شنبه 14 مرداد 1396 ساعت: 18:25