«بن بست خاله رُزا» و سه نقطه رویایی را در قفسه ها بیابید

ساخت وبلاگ

« نیمه های شب با وزش سوز سردی به پهلویم از خواب پریدم و با خود گفتم: «آه... هنوز درز این پنجره رو نصیر درست نکرده.» خودم بی سر و صدا راه ورود این باریکه سرما را رو به راه کردم و آرام به زیر رواندازم خزیدم که دیگر خوابم نبرد. تن پوش کرکی گرم و بلندی را که از سفری به لندن آورده بودم به تن کردم و آهسته به کنار پنجره اتاق پذیرایی آمدم... .» رمان «سه نقطه در رویا» با چنین جملاتی آغاز می شود. این رمان نوشته سهیلا مهاجر ایروانی است که به تازگی از سوی انتشارات روشنگران و مطالعات زنان به چاپ رسیده است. نویسنده کتاب با تقدیری از همسرش، این اثر را به دکتر کلاریسا پینکولا استس نویسنده کتاب « زنانی که با گرگ ها می دوند» تقدیم کرده است و دلیل این پیشکش را آموزه های بسیار این کتاب می داند. سهیلا مهاجر ایروانی در یادداشتی که همزمان با این کتاب نوشته، آورده است: « این داستان من است. داستان آمدنم به این دنیا و تکرارشدن جزیی از یک کل؛ کلیتی به نام زندگی که شناخت آن با شناخت از خودم شروع شد. جریانی که درک آن منوط شد به اندازه حجم کلافی سفید و پیچ در پیچ به نام مغز که در راس نشسته و لبریز شدن از احساساتی که در سرازیری از راس با تپش ماهیچه ای پررگ و پی به نام قلب در گوشه سمت چپ اندامم جاخوش کرده است. داستانم داستان ضعف ها و قوت ها، امیال و آرزوها، تلخی ها و شیرینی هاست. اضدادی که برایم به مانند همان کلاف سفید است و تنها فرامین صحیح همان در راس نشسته ما را از پیچ در پیچ شدن رهانیده ، گره خوردگی ها را باز کرده و آنگاه خانواده و جامعه را شکل می دهیم. چند سال پیش هنگامی که با یکی از دوستان بسیار نزدیکم از رویایی کودکانه و در نظر برخی هم شاید احمقانه می گفتم، صحبت و خنده در حواشی آن ساعت ها فکر ما را مشغول کرد. پروراندن این رویای عجیب در قالب یک داستان با تشویق دوستم عملی شد. نوشتن را از بچگی دوست داشتم اما اعتماد به نفسم کافی نبود. جسارتی که واقعا با تشویق و بیشتر پافشاری های رویا دوست سالیان سختی های مان شکل گرفت. مقوله ای که قرار بود مشغولیتی تفننی باشد اما به مرور سمت و سو گرفته و به درازا کشید. سه سالی که در کار پرداختن به این داستان بودم متاسفانه مشکلات بسیار جدی نیز برایم پیش آمد. آنچنان رنجی وارد زندگی من و خانواده ام شد که هیچ علاجی به جز گذر زمان وجود نداشت. گاه چنان مستاصل می شدم که تنها با دلگرمی های این دوست عزیز همچنان ادامه می دادم. بیشترین اوقات از ساعت دو یا سه صبح که آرامشی داشتم تا ساعت ها می نوشتم که بسیاری از رنج هایم را تسکین می داد. قصه ای که با واقعیت شروع شد و به تدریج با تخیلات من درگیر شد. قصه سه زن از سه گوشه متفاوت دنیا و با یک نقطه اشتراک که آنها را به هم پیوند می داد. » انتشارات «روشنگران و مطالعات زنان» همزمان با انتشار این کتاب، کتابی دیگر را نیز منتشر و روانه پیشخوان کتابفروشی ها کرده است؛ «بن بست خاله رزا» نوشته علیرضا مجابی که با جمله ای از آلبر کامو، نویسنده و نمایشنامه نویس شناخته شده فرانسه آغاز شده است: «آزادی چیزی نیست، مگر مجالی برای بهتر شدن...» این رمان سه بخش دارد و هر یک از این بخش ها خود چند بخش جداگانه که همه آنها نامی ویژه خود دارند. نخستین بخش این کتاب با تیتر «بالای شهر... پایین شهر» نوشته شده و نویسنده اثر خود را با چنین جملاتی آغاز کرده است: «هیچ چیز خاله رزا را خوشحال نکرد، نه شرکت در میهمانی عصر خانه فریبا... نه دوچرخه سواری در خیابان دلگشا: «به خاطر فریبا اگر نبود صد سال سیاه تو مهمانی پا نمی ذاشتم،وسط یه مشت بچه قرتی بی عار و درد...» علیرضا مجابی در یادداشتی که بر کتاب خود نگاشته، آورده است: «بن بست خاله رزا»، رمان سیاسی- اجتماعی تلخی است که با بهره گیری از زبان طنز (کمدی سیاه) درصدد جست وجو و رمزگشایی از پاره ای ایده آل های انقلابی و رمانتیک جنبش انقلابی و دانشجویی دهه چهل و پنجاه است که چون با ماهیت وجودی (طبقاتی) و وضعیت دوگانه زندگی اقشار متوسط جامعه و روشنفکران برخاسته از دل آن جنبش ناسازگاری داشت، در بسیاری از موارد به ضد خودش مبدل شد و سرنوشت کمیک و اغلب تراژیک اندوهباری را برای طرفداران خود (نظریه چپ دانشجویی نه کارگری) به ارمغان آورد (بن بست خاله رزا در رمان) تا تفاوت های جامعه شناختی و روانشناختی بسیاری از جریانات شبه کارگری (اصالتا دانشجویی) را با دیگر لایه های اجتماعی برملا کند. طراحی و صحنه آرایی بسیاری از ماجراهای رمان واقعی است و مملو از تناقضات ویرانگری است که سال ها زیسته شده است و نتیجه ای به جز سردرگمی و استحاله و فروپاشی برای طرفداران این جریان در بر نداشته است. رمان «بن بست خاله رزا» در ژانر بلک کمدی حضوری معنادار دارد.

رمان 98 - رمان جدید...
ما را در سایت رمان 98 - رمان جدید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان romann بازدید : 125 تاريخ : شنبه 14 مرداد 1396 ساعت: 4:55