نگاهی به طغیان در بیگانه

ساخت وبلاگ

آسیه حیدری نویسنده و مترجم نگاهی به طغیان در بیگانه البر کامو. نویسنده قرن بیستم فرانسه او در پایان رمان میگوید : دلم می خواهد در میان هلهله تماشاچیان بمیرم …. باهم آنلاین : در بخشی از رمان بیگانه، شخصیت اصلی رمان (مقسو) که تحت تاثیر شدید گرما و حرکات تحریک آمیز مرد عرب که در همان روز با دوستش درگیر شده بود … به مرد عرب شلیک میکند. او به جسم بی جان عرب چهار بار دیگر هم شلیک میکند. مقسو مادرش را همان روز از دست داده، بود. مادر را دفن کرده بود. درست همان روز با دوستش ماری به سینما رفته بود. دعوت دوستش را به رفتن به پلاژ پذیرفته بود و بعد هم شلیک به مرد عرب و محکومیت در دادگاه. اما او تلاشی در دفاع از خود انجام نمی دهد. چرا؟ آیا مقسو افسرده است؟ از زندگی سیر است؟ و یا … اما مقسو به افسرده است و نه از زیستن گله دارد. مقسو نماینده نسل خسته ای است که دو جنگ جهانی را پشت سر گذاشته. شاهد مرگ ها و خشونت های بسیاری بود. دل خوشی از قوانین مرزها و قراردادها ندارد. او اساسا به شرایط انسان بر روی کره زمین نیز دلخوش نیست. او رها شده . در مسیری که دیر یا زود به مرگ می رسد. پس زندگی برایش معناباخته شده. مقسو نتیجه تفکر است که به آن absurdité یا همان معناباختگی می گویند و نه پوچی. او می خواهد انتقام بگیرد. از مرگ مادرش. درست است که در روز خاکسپاری مادر به تفریح می رود اما او از شرایط به شدت عصبانی است. اعتراض دارد. او اعتراض را مانند همه مردم به رخ نمی کشد. شاید دلیل کافی برای شلیک کردن به عرب در رمان پیدا نکنیم اما او دلائل کافی برای کشتن عرب و چهار شلیک اضافی دارد. مقسو به تمام عصبانیت ها و اعتراضاتش به خدا و به زندگی شلیک می کند. او دلش نمی خواهد مثل همه تسلیم سرنوشت و آنگاه مرگ باشد. پس برآن می شود تا خودش مرگش را انتخاب کند و دلیل مرگش شود. پس شلیک می کند و خود نوع مرگش را با اراده برمی گزیند. او در پایان رمان میگوید : دلم می خواهد در میان هلهله تماشاچیان بمیرم …. زیرا او حال دیگر تسلیم سرنوشت و مرگ نیست. او حاکم است و این دهان کجی به زندگی بود و طغیان علیه هستی.

رمان 98 - رمان جدید...
ما را در سایت رمان 98 - رمان جدید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان romann بازدید : 140 تاريخ : شنبه 27 خرداد 1396 ساعت: 1:14