یک کتاب خوب/ رمان «عامه پسند» تقدیم به آن ها که بد می نویسند

ساخت وبلاگ

کافه بوک/ رمان عامه پسند آخرین رمان چارلز بوکفسکی است که آن را به بد نوشتن تقدیم کرده است! چند ماه بعد از نگارش کتاب بوکفسکی از دنیا می رود (۱۹۹۴ـ۱۹۲۰). چارلز بوکفسکی در طول عمر خود بارها با مرگ چهره به چهره شده است. در ۳۵ سالگی در اثر خون ریزی حاد معده، در شرف مرگ بوده است، در ۴۱ سالگی اقدام به خودکشی کرده است، در ۶۸ سالگی گرفتار بیماری مرگ بار سل شده است، در ۷۳ سالگی به سرطان خون مبتلا شده است، و نهایتاً بر اثر ابتلا به بیماری ذات الریه به دنبال ضعف جسمانی ناشی از سرطان درگذشته است. روی سنگ قبر او فقط یک جمله کوتاه نوشته شده است: تلاش نکن! درباره رمان عامه پسند عامه پسند را بهترین رمان چارلز بوکفسکی نامیده اند. داستان کتاب در مورد یک کارآگاه پیر است که برخلاف انتظار چندان زیرک و باهوش نیست. کارآگاه بلان در طول کتاب چندین مشتری دارد و تلاش می کند پرونده های آن ها را حل کند. اما فقط شانس و اتفاقات عجیب و غریب او را در این مسیر کمک می کنند. کارآگاه بلان در طول کتاب فضایی بین مرگ و زندگی را تجربه می کند در بیشتر مواقع به تنهائی نمی تواند از مخمصه عبور کند و معمولاً یکی از مشتری هایش، فرشته مرگ ( زنی که خود را با این نام معرفی می کند)، به کمکش می آید. گفتم: بفرمایید بنشینید خانم. نشست و پاهایش را روی هم انداخت. نزدیک بود چشم هایم از حدقه بپرند بیرون. گفتم: از دیدنتان خوشحالم خانم. «این جوری به من زل نزن، چیزی نیست که تا حالا ندیده باشی.» «در این مورد اشتباه می کنید خانم. می شه اسم تون رو بپرسم؟» «بانوی مرگ» نکته جالب و مورد توجه این است که با جمع بندی معماها و رخدادها به نظر می رسد نویسنده با خواننده در حال شوخی کردن است یا بهتر بگوئیم او را سرکار گذاشته است. معماهای پوچ و بیهوده ای که هر یک در فضای بین واقعی و غیر واقعی معلقند. رمان عامه پسند در عین حال که یک رمان پلیسی محسوب می شود دارای طنزهای زیادی هم می باشد. در قسمت هایی از کتاب جملات فلسفی و عمیقی دیده می شود که کارآگاه بلان به خود می گوید و یا به حالت شکایت بیان می کند. اگر کتاب اتحادیه ابلهان را از همین مترجم یعنی پیمان خاکسار خوانده باشید قطعا هنگام مطالعه کتاب کارآگاه بلان را بی شباهت به ایگنیشس جی رایلی نمی یابید. کارآگاه بلان هم از دنیای پیرامون خود ناراضی است و آدم های این دنیا را غمگین و افسرده تلقی می کند. تصویر روی جلد کتاب یک هفت تیر است که در رمان بارها به آن اشاره می شود. این هفت تیر در واقع قدرت کارآگاه بلان است که هرجا و در هر موقعیتی وقتی احساس خطر می کند یا می خواهد برتری خود را ثابت کند به آن روی می آورد. هفت تیری که بعضی مواقع به کار می آید و بعضی مواقع جان قربانی های فضایی او را نمی گیرد. قسمت هایی از رمان عامه پسند خوبی مستی این است که آدم هیچ وقت یِبس نمی شود. بعضی وقت ها یاد کبدم می افتم. ولی کبدم هیچ وقت حرف نمی زد. نمی گفت: بس کن، داری منو می کشی. من هم دارم تو رو می کشم! قدیما زندگی شخصی نویسنده ها از نوشته هاشون جالب تر بود. امروزه روز نه زندگی هاشون جذابه نه نوشته هاشون. بعضی وقت ها فکر می کنم که اصلا نمی دانم کی هستم. خیله خب، من نیکی بلان هستم. ولی خیلی هم مطمئن نباش. ممکن است یک نفری تویِ خیابان داد بزند: هی هری! هری مارتل! من هم احتمالا جواب می دهم: چیه؟ چی شده؟ منظورم این است که می توانم هر کسی باشم. پدرم به من گفته بود که احتمالاً همیشه شکست خواهم خورد. خودش هم یک بازندهٔ مادرزاد بود. کار از بیخ ایراد داشت. اغلب بهترین قسمتهای زندگی زمانی بوده اند که هیچ کاری نکرده ای و نشسته ای درباره ی زندگی فکر کرده ای. منظورم اینست که مثلا می فهمی که همه چیز بی معناست، بعد به این نتیجه می رسی که خیلی هم نمی تواند بی معنا باشد. چون تو می دانی بی معناست و همین آگاهی تو از بی معنا بودن، تقریبن معنایی به آن می دهد.می دانی منظورم چیست؟ بدبینی خوش بینانه. کتاب عامه پسند دستشویی. بدم می آمد خودم را آینه تماشا کنم، ولی نگاه کردم. افسردگی دیدم و شکست. دوتا کیسه سیاه گود گرفته زیر چشم هایم بود. دو چشم ریز و وحشت زده، چشم های موشی که گربه ای عوضی به دامش انداخته. گوشت تنم انگار زنده نبود. به نظر می رسید از اینکه جزئی از من است حالش به هم می خورد. ابروهایم به سمت پائین تاب برداشته بودند. پیچ خورده بودند. به نظر می رسید مجنون شده اند. موهای ابروی مجنون. افتضاح بود. قیافه ام وحشتناک بود… دندان ها. عجب چیزهای وحشتناکی بودند. مجبور بودیم که بخوریم ، بخوریم و بازهم بخوریم. همه مان نفرت انگیز بودیم. سرنوشت همه ما همین بود. بخوریم و بگوزیم و بخارانیم و لبخند بزنیم و در روزهای تعطیل مهمان دعوت کنیم. یکی از چیزهایی که آدم ها را دیوانه می کند همین انتظار کشیدن است. مردم تمام عمرشان انتظار می کشیدند. انتظار می کشیدند که زندگی کنند، انتظار می کشیدند که بمیرند. توی صف انتظار می کشیدند تا کاغذ توالت بخرند. توی صف برای پول منتظر می ماندند و اگر پولی در کار نبود سراغ صف های درازتر می رفتند. صبر می کردی که خوابت ببرد و بعد هم صبر می کردی تا بیدار شوی. انتظار می کشیدی که ازدواج کنی و بعد هم منتظر طلاق گرفتن می شدی. منتظر باران می شدی و بعد هم صبر می کردی تا بند بیاید. منتظر غذا خوردن می شدی و وقتی سیر می شدی باز هم صبر می کردی تا نوبت دوباره خوردن برسد. توی مطب روان پزشک با بقیهٔ روانی ها انتظار می کشیدی و نمی دانستی آیا تو هم جزء آن ها هستی یا نه. رمان عامه پسند - خلاصه کتاب رمان عامه پسند اطلاعات کتاب رمان عامه پسند نویسنده: چارلز بوکفسکی ترجمه: پیمان خاکسار انتشارات: چشمه تعداد صفحات: ۱۹۸ قیمت: ۱۵۰۰۰ تومان

رمان 98 - رمان جدید...
ما را در سایت رمان 98 - رمان جدید دنبال می کنید

برچسب : «عامه,پسند»,تقدیم,نویسند, نویسنده : کاوه محمدزادگان romann بازدید : 160 تاريخ : شنبه 18 شهريور 1396 ساعت: 0:08