سِرّ نی در نینوا می ماند اگر...

ساخت وبلاگ
سِرّ نی در نینوا می ماند اگر...

بازخوانی خاطره قادر طهماسبی از سرودن شعر«سِرّ نی»، برشی از کتاب «آفتاب در حجاب» نوشته سید مهدی شجاعی و معرفی رمان عاشورایی احمد تورگوت، نویسنده حنفی مذهب اهل ترکیه.
فرآوری: منیژه خسروی- بخش ادبیات تبیان

آفتاب در حجاب
مگر نه بزرگ ترین آرزوى هر غریب، رسیدن به موطن خویش است؟ و مگر نه مقصد مدینه در پیش است؟ پس چرا تو مدام تداعى خاطرات گذشته را مى کنى و در کجاوه تنهایى خودت، اشک مى ریزى؟ نمى توان گفت که هر چه بود، گذشت. ولى مى توان گفت که فصل مصیبت، سپرى شد. اگر چه این فصل به اندازه تمام سال هاى عمر، کش آمد و اگرچه این فصل، خزانى جاودانه براى عالم، رقم زد، نمى توان توقع کرد که تو اکنون که به مدینه باز مى گردى، تمام خاطرات این سفر را، این سفر پررنج و راز و خطر را تداعى نکنى و براى لحظه لحظه آن، در خلوت کجاوه خودت، اشک نریزى. اما تو باید خودت را هم حفظ کنى زینب! چرا که کار تو هنوز به اتمام نرسیده است. پس به یاد بیاور اما گریه نکن ...
اکنون آرام آرام به مدینه نزدیک مى شوى و رسالتى که در مدینه چشم انتظار توست، از آنچه تاکنون بر دوش خود حمل کرده اى، کمتر نیست... به احترام حرم رسول اﷲ از محمل ها فرود بیایید! همه پیاده مى شوند. و امام فرمان مى دهد که همان جا خیمه را علم کنند. سپس بشیربن جذلم را صدا مى کند و به او مى گوید: پدرت شاعر بود، خدا رحمتش کند. تو نیز شعر مى توانى سرود؟ بشیر مى گوید آرى یابن رسول اﷲ. امام مى فرماید: پس، پیش از ما به مدینه برو و شهادت اباعبداﷲ را به اطلاع مردم برسان. بشیر به تاخت خود را به مدینه مى رساند، مقابل مسجد پیامبر مى ایستد و این دو بیت را فریاد مى زند: اى اهل یثرب! دیگر مدینه جاى ماندن نیست، که ...

اخبار پیشنهادی:

سِرّ نی در نینوا می ماند اگر...
رمان 98 - رمان جدید...
ما را در سایت رمان 98 - رمان جدید دنبال می کنید

برچسب : نینوا, نویسنده : کاوه محمدزادگان romann بازدید : 209 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 17:39