هدف؛ کشف صدای تازه در ادبیات ایران/ هر اثر من درآوردی رمان نیست

ساخت وبلاگ

علی اصغر عزتی پاک می گوید مجموعه تحت مدیریت او به دنبال صدای تازه در ادبیات داستانی ایران هستند و این تلاش را نافی حضور بزرگان عرصه ی نقد و یاری جستن از آن ها نمی داند.

به گزارش امروزنامه، علی اصغر عزتی پاک از نویسندگان جوان و خوش آتیه انقلاب اسلامی است. نویسنده و منتقدی که برای اظهارنظر، تامل بسیاری دارد اما وقتی زبان به صحبت باز می کند بی محابا و تعارف نقد می کند و حرفش را می زند. او در چند سال اخیر مدیر بخش داستان و رمان موسسه فرهنگی شهرستان ادب بوده و از این منظر آثار داستانی و نویسندگان بسیاری را به جامعه ادبی ایران معرفی کرده است که آخرین نمونه آن رمان برگزیده جایزه ادبی جلال آل احمد در سال جاری بود. عزتی پاک در مقام نویسنده نیز خالق آثاری چون «باغ کیانوش»، «آواز بلند»، «نفس عمیق» و «موج فرشته» است. به بهانه فعالیت او و موسسه شهرستان ادب در زمینه تولید و ترویج ادبیات انقلاب اسلامی با وی به گفتگو نشستیم و کمی درباره جایگاه داستان و رمان در شهرستان ادب گپ و گفت داشتیم. در ادامه بخش اول این گفتگو را می خوانیم: * قبل از هر چیز باید درباره ساختار شهرستان ادب صحبت کنیم و اینکه بخش داستان این موسسه که بیشتر با شعر و شاعران شناخته شده، بر اساس چه ظرفیتی شکل گرفته است؟ وقتی موسسه شهرستان ادب در حال شکل گیری بود من با آقای علی محمد مودب رفاقت داشتم. در واقع از سال ۸۴ که نامه تاسیس موسسه را نوشت من آن را دیده بودم. ایشان آمد منزل ما و ماجرا را توضیح داد و ایده اش را گفت. نامه ای نوشته بود به جاهای مختلف برای تامین مکان و بودجه برای حمایت از شاعران و نویسندگان. این نامه چرخید تا سال ۸۵ توانست موافقتی بگیرد و در سال ۸۹ موسسه تاسیس شد. مفاهیمی که انقلاب اسلامی را شکل داد هنوز کاملا در داستان نویسی ما بروز پیدا نکرده و باید حرکت آتی ما حرکت در عمق باشد و آن چه را که مسیر مردم ایران را تغییر داد، عمیق تر در ادبیات بازتابانده شودوقتی این دفتر فعلی را به ما دادند، من و آقای مودب و آقای محمدحسین محمدی، نویسنده  خوب افغانستانی که دوست ما بود و هست، آمدیم اینجا و همان روز اول، اولین جلسه  داستان در شهرستان ادب تشکیل شد. یادم هست جا برای نشستن نبود و همه جا را خاک و غبار پوشانده بود. در نهایت یک تکه کارتن انداختیم گوشه ای و رویش نشستیم. آقای مودب آن روز به من گفت که او جمع بچه های شاعر را برای فعالیت در موسسه هماهنگ کرده است اما بیم آن را دارد که کل فعالیت موسسه بچرخد سمت شعر. بنابراین از من خواست که بی فوت وقت بخش داستان را فعال کنیم و موسسه ابتدا برود سراغ رمان و داستان. تحلیل ایشان این بود که در این عرصه ظرفیت های بزرگی هست که می توان به کمی حمایت و توجه فعال شان کرد و به ادبیات دوران جمهوری اسلامی کمک کرد. * ادبیات دوران جمهوری اسلامی از نظر شما چیست؟ این ادبیات با باورهای مردمی که با نگاه به پیشینه ی فرهنگی و دینی و ملی انقلاب سال ۵۷ را رقم زدند و هنوز در همان مسیر پایمردی می کنند، هم راستاست. به نحوی بازتاب آمال و آرمان های این حرکت بزرگ تاریخی ملت ایران است. ما همچنان معتقدیم که هنوز کار درخور و شایسته ای که بتوان برآمده از این جریان باشد، نوشته نشده است. هنوز نویسندگان بخش بزرگی از آن چه مردمشان می خواستند و می خواهند را درک نکرده اند. بخشی از این مشکل مقاومت درونی نویسندگان در همراهی با مردم است. * شما دنبال چه کاری در این پایگاه نوپا بوده اید؟ ادبیات انقلاب که در همان زمان هم متولیان و مدعیان زیادی داشت و دارد نگاه ما به ادبیات، نگاهی حرفه ای و فنی است. ادبیات را ادبیات می بینیم که لوازمی دارد و باید به آن پای بند بود. در این میان بودند و هستند کسانی که نگاه جدی به ادبیات داستانی دارند و خود را در مرزهای فرهنگی جمهوری اسلامی می دانند و می بینند، اما گاه با سوء تفاهم هایی مواجه می شوند. قصد ما همکاری و همراهی با این نویسندگان بود و هست. ما فکر کردیم این نویسندگان و این مولفین ناخواسته مورد بی مهری قرار گرفته اند؛ چون دارند با زبان ادبیات سخن می گویند و این زبان هم خب کاملا مستعد تاویل و تفسیر است. گروهی از مسئولین و علاقمندان جمهوری اسلامی این برخورد با پدیده ها را نمی پسندند یا فهم نمی کنند. آنان علاقمند فاش گویی و آشکارتر بیان کردن مضامین هستند که البته باید گفت این دیگر ادبیات نیست. ما دنبال این بودیم که این نویسندگان و شاعران را که خودمان هم جزو آن ها بودیم، درک بشوند و پایگاهی داشته باشند. نقطه اشتراک ما (شهرستان ادب) با جریانات موجود در عرصه ی ادبیات کشور، نگاه جدی و حرفه ای به ادبیات و تولید ادبی است. ما هم مانند آنها به دنبال نوشتن داستان هستیم؛ داستانی که سرگرم کننده باشد و حرف های جدی برای مخاطب داشته باشددر طرف مقابل هم خب اتفاقاتی می افتاد که این دوستان بایکوت می شدند. یعنی برخی جریان های ادبی که خود را علم دار و صاحب پائین و بالای ادبیات می دانند، به محض شنیدن صدایی که نشان همراهی با انقلاب را داشت و دارد، یک کار را زمین می زدند و نویسنده اش را بیچاره می کردند. همه ی این ها بود تا یکی مثل علی محمد مودب به جایی برسد که بخواهد جایی داشته باشیم که هم بی ترس سوءتفاهم ها ادبیات متناسب با خودمان و باورهای مان را تولید کنیم، و هم بی هراس از بایکوت و انگ زدن های آن چنانی جریان مقابل، کار خودمان را که به قیافه مان می خورد، انجام دهیم؛ خلاص. * با این تفصیل انگار شما معتقدید تا قبل از شکل گرفتن موسسه نگاه ها به داستان نویسی و ادبیات انقلاب حرفه ای نبوده است؟ همچین باوری نداشتیم و نداریم. ما فقط خواستیم به این حرکت کمک کنیم. نمایندگان حرفه ای وجود داشته و دارند. کار مهم ما همراه شدن با نسل جدید نویسندگان این جریان بود که معتقدیم بسیار هستند و بسیار هم مستعد و توانمندند. خیلی صادقانه بگویم که بی بغضیم نسبت به دیگر جریان هایی که صرفا می خواهند حرف خود را بزنند و صدایی باشند در میان صداهای دیگر. این دیگر حق ما و همه ی کسانی است که دارند کار جدی ادبیات می کنند و حرف هایی می زنند که مثلا بزرگان ادبیات داستانی در تمام این صدسال نخواستند بزنند یا دغدغه ی گفتن شان را نداشتند. به باور ما مفاهیمی که انقلاب اسلامی را شکل داد مفاهیمی بود که هنوز کاملا در داستان نویسی ما بروز پیدا نکرده و باید حرکت آتی ما حرکت در عمق باشد و آن چه را که مسیر مردم ایران را تغییر داد، عمیق تر در ادبیات بازتابانده شود. هنوز کار داریم تا برسیم به این نقطه. نکته  دیگر هم مسائل اجتماعی روز است و مصائبی که مردم با آن ها مواجه اند هر روزه. خب خوانش ها می تواند از این پدیده ها متفاوت باشد. الآن عموما خوانش ها از مشکلات اجتماعی کشور در ادبیات غرض دار است. خب ما هم می خواهیم غرض خود را وارد کنیم. و این ما که عرض می کنم، شهرستان ادب نیست؛ بلکه جریانی است که شهرستان ادب حول آن شکل گرفت. * کاری که شما شروع کردید و در حال انجام آن هستید با آنچه که بدنه جاری ادبیات داستانی که حالا برخی به آن بدنه ی روشنفکری هم می گویند، تضادی دارد؟ تشابه چطور؟ این اسم گذاری ها و نشان کردن ها چندان موجه نیست و خیلی هم صادق نیست بواقع. نه؛ اگر قرار باشد گروهی خود را روشنفکر بداند و دیگری را نه؛ خب این جا مشکلی وجود دارد. خلاصه اینکه ما خود را ناروشن نمی دانیم. اگر فهم مان از زندگی و ادبیات و روزگار بالاتر از دیگران نباشد، حتما کم تر نیست. بگذریم از این ادعاها. نقطه اشتراک ما با جریانات موجود در عرصه ی ادبیات کشور، نگاه جدی و حرفه ای به ادبیات و تولید ادبی است. ما هم مانند آنها به دنبال نوشتن داستان هستیم؛ داستانی که سرگرم کننده باشد و حرف های جدی برای مخاطب داشته باشد. اما در بحث اختلاف، خب تقریبا خیلی اش را در فرازهای قبلی گفتم؛ فکر می کنم ما از زاویه ها و منظرهای متفاوتی امور انسانی و مسائل اجتماعی و سیاسی را می بینیم. نگاه ما به خلق اثر هنری با تکیه بر هویت ایرانی – اسلامی و سنت های موجود در ایران است. ننوشتن از روی دست دیگران که از هر لحاظ زیست شان و تجارب شان با تجارب منِ ایرانی مسلمان متفاوت است، رسم ما نیست. ما در حال گریز از این مدل هستیم، و بازگشت به خویشتن و نوشتن از خویشتن خویش برای مان مسئله است. امیدواریم بتوانیم این حرکت را به اسرانجامی برسانیم، و به آثاری که قابلیت ارائه به آن دیگرانی باشد که دهه هاست منتظرند از ایران صدای ایرانی بشنوند و نه تکرار سطحی از حرف های خودشان را. به دیگر معنی داریم تلاش می کنیم به تمام معنی نماینده  ایرانِ انقلاب کرده  مسلمان و مستقل و صاحب نگاه باشیم. کار بسیار صعب و زمان بری است. اما حتما شدنی است و در دسترس. * شما از لزوم کار حرفه ای و پایبندی به آن در شهرستان ادب گفتید. بفرمایید ابزار و لوازم این کار حرفه ای از نگاه شما چیست؟ وفاداری به قالب و آنچه که قالب را می سازد. وقتی می گوییم رمان، یعنی باید به معنای واقعی رمان نوشت. نمی شود چیزی من درآوردی را به اسم رمان به مخاطب قالب کرد. بخشی بزرگی از این مساله آموختنی است و استانداردهایی دارد. تمهید ما برای این امر هم دایر کردن دوره های آموزشی بود. مثلا اگر پانزده سال زمان لازم است تا یک جوان با خواندن و تجربه کسب کردن برای نوشتن پخته شود، ما سعی کردیم این زمان را با مدرسه  رمان کوتاه کنیم. ما فارغ از اصول جهانی رمان نویسی نیستیم؛ اگر چه نوآوری ها و تاثیرات اقلیمی خود را هم نادیده نمی گیریم. اما آن چه که مسلم است، ما اگر نوآوری ای هم داشته باشیم، در همین قالب خواهد بود و نه فارغ از آن. برای ما مساله اصلی ادبیات است. * این حرف شما جالب است. همیشه نویسندگان طیف انقلاب اسلامی از این مساله رنجیده بودند که جبهه انقلاب پای کار و اندیشه آن ها نمی ایستد و در مقابل بدنه ادبی روشنفکر هم بر این عقیده بود که جبهه مقابل به جای تولید تنها به فکر مقابله و جلوگیری از تولید توسط آن هاست. شهرستان ادب با این پدیده چطور مواجه شده است؟ نویسنده دنبال دیده شدن و تحلیل شدن و فهمیده شدن است. او دو سه سال زمان می گذارد تا یک اثر ادبی را خلق کند. اما وقتی می بیند که فهمیده نمی شود، و در بهترین حالت بیشتر از یک تحسین زبانی سطحی و بی بنیه نصیبش نمی شود، طبیعتا سرخورده می شود. این معضل برای ما مهم بوده و هست و همواره دغدغه ی ما بوده است. بدون تعارف می گویم که دست ما در این عرصه تُنُک است. ما در شهرستان ادب سعی کردیم از دوستانی که فهم ادبی خوبی دارند، و به حوزه  نقد علاقه مند هستند، بهره ببریم. دعوت شان کردیم و ازشان خواستیم که درباره آثارمان نظر و تحلیل ارائه دهند. بعد هم یک گروه شکل دادیم که جمع شوند دور هم و درباره ی ادبیات بگویند و بنویسند. و این ادبیات هم شامل آثار تولیدی در شهرستان ادب است و هم آثاری که جاهای دیگر منتشر می شوند. این دوستان البته جوان هستند اما خب همدلند با ما و راحت هستند. امیدواریم حاصل کارشان به نفع آثاری باشد که صدای تازه ای هستند در ادبیات داستانی ایران. البته این تلاش نافی حضور بزرگان عرصه ی نقد و یاری جستن از آن ها نبوده. در مجموع درهای شهرستان ادب به روی هر کسی که بخواهد کمکی بکند برای فهم ادبیات باز است. * الگوی شما برای بها دادن به جوانان برای نوشتن و خلق اثر ادبی چیست؟ ما از اول هم با جوان ها شروع کردیم. از همه ی کسانی که استعداد داشتند و راغب بودند با موسسه کار کنند، استقبال کردیم و حتی خودمان رفتیم سراغ شان. به نویسنده ی جوان گفتیم که از نوشتن کارت حمایت می کنیم و اگر به پایان ببری با تو قرارداد می بندیم و پیش پرداختی هم می دادیم. گاهی ما چند سال برای یک رمان ۲۰۰ صفحه ای وقت صرف کردیم و البته نتیجه هم گرفتیم. رمز کار این بود که این اعتماد دو طرفه بود همیشه و هر دو سوی ماجرا از این تعامل لذت می بردند. علاقه و احترامی متقابل شکل گرفت بین طرفین و همین شد که همچنان داریم با عموم این دوستان کار می کنیم. منبع : خبرگزاری مهر کد مطلب : ۴۰۴۶۲

رمان 98 - رمان جدید...
ما را در سایت رمان 98 - رمان جدید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان romann بازدید : 247 تاريخ : چهارشنبه 4 بهمن 1396 ساعت: 14:06