رؤیاهایی که به دار می کشیم

ساخت وبلاگ
<a href=رؤیاهایی که به دار می کشیم" src="https://i2.tnews.ir/2018/01/02/102394603_126741983fefed.jpg" title="رؤیاهایی که به دار می کشیم"/>

حمید حاجی پور
«سنجدی که پیش رفت، جا خورد سرمه ای به 3 تا رفت، پیش رفت به 3 تا، پشتش 2 تا لاکی بده تا اومد 3 تا چهره بده بعد یکی دوغی، 2 تا سرمه که جا خورد بعد 3 تا سفید پیش می ره، 2 تا ترمه جا کن بعدش 3 تا دارچینی جا میره...»
زن روی صندلی و درست میان 2دار بزرگ نشسته و نقشه را با آوازی دلنشین می خواند و 6 زن دیگر نخ های رنگی را با چیره دستی در تار قالی جای می دهند و به سپیدی بی معنای دار، جان می بخشند.
خانه های خشت و گلی شهر کوچک و ییلاقی«جوپار» کرمان با آن کوچه پس کوچه های پیچ در پیچ که شاخه درختان پر از انارش از بالای دیوار بیرون زده ، آدم را می برد به تصاویر خیال انگیزی که از رمان های دوست داشتنی به یاد داریم.
کارگاه قالی بافی روبه روی حسینیه است؛ حسینیه جوپار که صبح تا شب، زنان هنرمند شهر پای دارهای قالی اش می نشینند و چیزی از جنس رؤیا می بافند. برای رسیدن به این کارگاه باید از کوچه ای بگذریم که دیوارهایش سرتا سر خشت گل است. از دالانی کوچک وارد حیاطی بزرگ می شویم که نیمی از آن را درختان انار فرا گرفته اند. قسمت غربی حیاط راهروی کوچکی است که آواز «فاطمه» خانم از آنجا بیرون می ریزد. کارگاه، اتاقی است نزدیک 20 متر با سقفی گنبدی و دو سوراخ دایره ای که نقش نورگیر دارد و 2 پنجره رو به حیاط که تابستان ها آن را باز می گذارند تا کمتر نفس شان بند بیاید.
دو لوله آهنی قطور و بزرگ، سقف را 4 قسمت کرده است. دارها از لوله ها آویزان شده و هر طرف 3 زن نشسته اند و با آواز فاطمه خانم روی دار، نقش می زنند. کلاف های نخ ، پشت شان دیواری رنگی ساخته ؛
قرمز ، زرشکی ، عنابی ، سبز ، یشمی، کرم ، نخودی ، سدری ، نقره ای، دارچینی، سفید ، دوغی ، ...

اخبار پیشنهادی:

رؤیاهایی که به دار می کشیم
رمان 98 - رمان جدید...
ما را در سایت رمان 98 - رمان جدید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان romann بازدید : 202 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1396 ساعت: 9:37