گفت وگو با «حسن میرعابدینی» درباره ی رمان «دایی جان ناپلئون» دایی جان ناپلئون رمان متفاوتی در روزگار خودش

ساخت وبلاگ

آقای میر عابدینی، یادتان هست «دایی جان ناپلئون» را کی خواندید؟ آن موقع چه احساسی داشتید و نظرتان چه بود؟ خیلی سال پیش بود؛ نیمه دهه پنجاه. فقط به خاطرم مانده که فضای سبُک و شاد رمان دایی جان ناپلئون برایم متفاوت بود و فرق داشت با حال و هوای اکثر رمان های آن سال ها که غالبا تیره و تار و غمگنانه بودند و سنگین بودند از مبارزه جویی و گاه شعار. رمان در ذهنم جا خوش کرد، به طوری که صد سال داستان نویسی ایران حاوی یکی از معدود نقدهایی شد که تا سال ها پس از انتشار کتاب، بر آن نوشته شده بود. به نظرم نویسندگان موسوم به روشنفکر به این رمان روی خوش نشان ندادند و آن را یک جور پاورقی به حساب آوردند. همین طور است. با اینکه ایرج پزشکزاد ستون نویس مجلاتی چون «فردوسی» بود و دایی جان ناپلئون را هم به صورت پاورقی در آن مجله چاپ کرده بود، کتابش توجه محافل روشنفکری را برنینگیخت. پزشکزاد نه جزو جریان های آوانگار بود و نه از طرفداران تعهد ادبی به شمار می آمد. رمان او گسستی بود از هنجار ادبی- فرهنگی زمانه. البته عمده کارهای نویسنده، مثل «ماشاءالله خان در دربار هارون الرشید» از حد پاورقی های هجوآمیز فراتر نرفته بود و او را در جایگاه نویسنده ای مطرح ننشانده بود. نکته دیگر اینکه، پزشکزاد عضو وزارت امور خارجه بود و وابسته به دولت محسوب می شد. در دوره پهلوی اول، روشنفکران ایران، برخلاف منورالفکران عصر مشروطه، کمتر سیاسی بودند و بیشتر می کوشیدند کاری را که بر عهده گرفته بودند به درستی و دقت انجام دهند. مفهوم «روشنفکر» در دهه های بیست و چهل- که تز «التزام ادبی» تحت تاثیر مارکسیسم یا نگره سارتر مطرح شد- تغییر کرد و مخالفت با نظام حاکم اساسی ترین ویژگی آن را تشکیل داد. «دایی جان ناپلئون» سال 1351 منتشر شد و پزشکزاد ایده زوال را در آن مطرح کرد. این موضوعی بود که در آن سال ها کم و بیش نویسنده های دیگر هم سراغش رفته اند. چرا مسئله زوال- چه زوال خانواده های اشرافی چه زوال سنت ها یا ارزش ها- در آن سال ها مورد توجه قرار گرفت؟ درست است که مضمون «زوال» جانمایه بسیاری از آثار ادبی دهه پنجاه را شکل می دهد، اما نویسندگان مختلف با رویکردهای گوناگون به این مضمون پرداخته اند. گروهی مدرنیسم آمرانه پهلوی را عامل زوال هویت و سنت های بومی می دانستند و در قالب گفتمان هایی چون «غرب زدگی» و «بازگشت به خویش» به مبارزه با آن بر می خاستند. به عنوان نمونه می توان به آثار جلال آل احمد، سیمین دانشور، محمود دولت آبادی یا حتی بره گمشده راعی از هوشنگ گلشیری اشاره کرد. اما برخی از نویسندگان بیشتر از آنکه از وضع جامعه خشمگین و عصای باشند، آن را به سخره می گیرند. در این زمینه می توانم از چند داستان کوتاه مهشید امیرشاهی یاد کنم که راوی آنها، «سوری» دختر زبان آوری است، با طنزی گیرا و تند و تیز. رمان «دایی جان ناپلئون» هم در این جریان می گنجد. نویسندگانی مانند امیرشاهی و پزشکزاد مخالف مدرنیسم دهه چهل نبودند، بلکه هر آنچه را که سد راه این مدرنیسم بود- مثلا اشرافیت کهن مزاحم رشد طبقه متوسط مدرن- دست می انداختند. چه قدر از زوالی را که در «دایی جان ناپلئون» هست از توهم توطئه خود دایی جان ناشی می دانید؟ طبعا برداشتی که «دایی جان» از سیر امور دارد و می داند که دیگر نمی تواند همچون گذشته، بر آن تاثیر بگذارد، از مجرای توهم توطئه گذر می کند. او گریزان از واقعیت نادلپسند به خیالات خود پناه می برد. زیرا نمی خواهد- به قول خودش- با «سقوط» پیش رو مواجه شود. او چون در جلد «ناپلئون» رفته، مجنون نیست. برعکس، خود را ناپلئون می پندارد تا مجنون نشود. اغلب کسانی که آن را خوانده اند می گویند با دیالوگ ها و شخصیت های آن بسیار خندیده اند. شما هم آن را یک رمان طنزآمیز می دانید یا چیزی فراتر از یک طنز صرف؟ «دایی جان ناپلئون» یک رمان طنزآمیز است. وقتی از طنز سخن می گوییم به مفهومی فراتر از هجو نظر داریم. در نتیجه، رفتار شخصیت ها و نحوه مکالمه آنها ضمن اینکه ما را به خنده می اندازد، اندوهی را نیز به جان ما می ریزد. زیرا،در این رمان نیز مانند هر اثر طنزآمیز اصیلی، خواننده نمی تواند خود را از دایره تاثیر طنز کنار بکشد. هر یک از ما رمان ها را براساس تجربه ها و توان درک خود می خوانیم. این رمان را نیز می توان به عنوان اثری صرفا سرگرم کننده خواند؛ همان طور که می شود امور والاتری از زندگی بشری را در آن دید. زیرا، به دلیل جادوی قصه گویی مولف، از معدود رمان هایی است که می توانند همان معنای مورد نظر خواننده را داشته باشند. به نظرتان «دایی جان ناپلئون» را می شود رمانی سیاسی نیز دانست؟ «سیاسی» دانستن رمان بستگی به شرایط زمانی- مکانی و حساسیت نهادهای تصمیم گیرنده در امیر انتشار رمان دارد؛ به طوری که گاه یک رمان عاشقانه می تواند صبغه ای سیاسی بیابد. رمان به دلیل این که به سرنوشت شخصیت های خود در زمینه ای اجتماعی می پردازد، به راحتی می تواند رنگی سیاسی پیدا کند. از این رو، نظر دادن در این زمینه، مشکل است. به گمانم هر رمانی که به شکلی ریشه ای به اقتدار و نقش آن بر زندگی و روابط شخصیت های اثر بپردازد، وجهی سیاسی می یابد. البته رمان های سیاسی لزوما به ضدیت با اقتدار و گفتمان حاکم نمی پردازند، چه بسیارند رمان های سیاسی تایید کننده یا توجهی کننده نظام ها. حتی برخی از آنها ظاهری انتقادی دارند. و بر منتقد است که همسویی و همراهی آنها با اقتدار حاکم را دریابد. در فضاهای عبوس و بسته اجتماعی هر رمان طنزآمیز «جدی» می تواند رمانی «سیاسی» به شمار آید. خب، «دایی جان ناپلئون» هم می تواند از این امر مستثنا نباشد. از منظری دیگر، این رمان با وضوحی بیشتر «سیاسی» می شود. می دانید که «آقاجان» در مبارزه با «دایی جان» چنان وحشت انگلیسی ها را به جان او می اندازد که او به مهاجرت می رود و در آن جا به حال جنون می میرد. وقتی برای اولین بار رمان را خواندم فکرکردم پزشکزاد با زیرکی سرنوشت شخصیت داستانی خود را با سرنوشت رضاشاه منطبق ساخته است. «دایی جان ناپلئون» در عین حال یک رمان عاشقانه هم هست و اصلا با مسئله عشق شروع می شود. اما هجوم موضوعات دیگر خیلی زود باعث می شود رنگ و لعاب آن عوض شود. سوال این است که چرا در اغلب رمان های ایرانی عشق نمی تواند موضوع اصلی قرار گیرد؟ پاسخ دادن به این سوال نیاز به بررسی بیشتری دارد. شاید چون در دوره ای، و هنوز هم، تحت تاثیر ادبیات رمانتیک فرانسه، عشق به موضوع عمده پاورقی ها تبدیل شده، رمان نویسان «جدی» کمتر به سراغ آن رفتند یاد گرفتند، عشق را در حاشیه مسائل اجتماعی «مهم تر» مطرح کردند. البته منهیات اخلاقی- اجتماعی و نقش ممیزی را در عدم انتشار رمان های عاشقانه، به خصوص در سال های اخیر، دست کم نگیرید. هرچند عشق راوی نوجوان، دستمایه شوخی های جنسی «اسدالله میرزا»- رند شکست خورده در عشق- می شود، راوی در برخورد با این شخصیت، به درکی نومیدانه از نقش عشق در زندگی می رسد؛ درکی که تاثیر آموزه های شعر کلاسیک فارسی- در باب عشق های توام با رنج و حرمان و غالبا نافرجام- بر آن انکارناپذیر است. منبع: ماهنامه تجربه

رمان 98 - رمان جدید...
ما را در سایت رمان 98 - رمان جدید دنبال می کنید

برچسب : «حسن,میرعابدینی»,درباره,رمان,«دایی,ناپلئون»,دایی,ناپلئون,رمان,متفاوتی,روزگار,خودش, نویسنده : کاوه محمدزادگان romann بازدید : 141 تاريخ : يکشنبه 26 شهريور 1396 ساعت: 16:17