رمان 98 - رمان جدید

متن مرتبط با ««فروپاشی»» در سایت رمان 98 - رمان جدید نوشته شده است

ترجمه ویدا اسلامیه از «فروپاشی» منتشر شد

  • رمان «فروپاشی» نوشته بی.ای.پاریس با ترجمه ویدا اسلامیه توسط انتشارات کتابسرای تندیس منتشر و راهی بازار نشر شد. به گزارش خبرگزاری مهر ، رمان «فروپاشی» نوشته بی.ای.پاریس به تازگی با ترجمه ویدا اسلامیه توسط انتشارات کتابسرای تندیس منتشر و راهی بازار نشر شده است.این کتاب در گروه آثار مهیج قرار دارد که مخاطبانش می توانند علاقه مندان رمان های «در قطار» یا «دختر گمشده» باشند.داستان این رمان از یک شب بارانی شروع می شود. کاساندرا از شبی که یک ماشین را در جنگل می بیند، آرام و قرار خود را از دست می دهد. در یک جاده پرپیچ و خم روستایی، زیر بارانی شدید، زنی در ماشین نشسته بوده است؛ همان زنی که کشته شد. کاساندرا تلاش می کند فکر کردن به این جنایت را از سرش بیرون کند اما کاری از دستش بر نمی آید.در نیمه های شبی توفانی، رانندگی در چنین جاده ای خطرناک است و اگر همسر کاساندرا می فهمید که او قولش را شکسته و از آن جاده خطرناک به خانه آمده، حتما خشمگین می شد. اما از آن شب، مسائل ریز و درشتی را فراموش می کند؛ محل پارک ماشینش را، این که دارویش را خورده یا نه، رمز دزدگیر را، یا این را که چرا وقتی بچه ندارد، کالسکه نوزاد سفارش داده است.تنها چیزی که از یاد کاساندرا نمی رود، زنی است که شاید می توانست نجاتش بدهد؛ و عذاب وجدانی که در پس ذهنش لحظه ای از زمزمه باز نمی ایستد و همچنین تلفن های مزاحم و احساس زیر نظر , ...ادامه مطلب

  • عذاب وجدان های زنی که فکر می کرد می توانست جلوی یک قتل را بگیرد در «فروپاشی»

  • ترجمه فارسی دومین رمان بی .اس.پاریس با نام «فروپاشی» توسط نشر چترنگ منتشر شده است.به گزارش خبرنگار ایلنا، رمان «فروپاشی» نوشته بی .اس.پاریس با ترجمه شیرین شکرالهی توسط نشر چترنگ منتشر شده است.«فروپاشی» که دومین اثر بی .اس.پاریس است، داستانی مرموز و معمایی دارد. رمان ماجرای زنی به نام «کساندرا» را روایت می کند که در یکی از شب ها ماشینی را در جنگل می بیند که زنی کشته شده در آن قرار دارد و از آن شب آرام و قرار ندارد و فکر این جنایت از سرش بیرون نمی رود. کساندرا حتی نمی تواند موضوع را با همسرش در میان بگذارد، چون اگر همسرش بفهمد قولش را شکسته و از آن جاده به خانه آمده، عصبانی می شود. او از آن شب، مسائل ریز و درشتی مختلفی مثل محل پارک ماشینش، این که دارویش را خورده یا نه، رمز دزدگیر و ... را فراموش می کند اما زنی است که شاید می توانست نجاتش بدهد از جلوی چشمش دور نمی شود و عذاب وجدان رهایش نمی کند.در بخش هایی از داستان می خوانیم:«باد شدید از میان درخت ها داره ماشین کوچکم رو از جا می کنه و در حالی که دارم سعی می کنم ماشین رو ثابت تو جاده نگه دارم، به سراشیبی می رسم. برای چند لحظه وحشتناک چرخ ها از زمین جدا می شن و قلبم میاد تو دهنم و حس ترن هوایی بهم دست می ده. آب از کنار ماشین مثل آبشاری روی شیشه جلو سرایز می شه و دید من رو برای یک لحظه کاملا کور می کنه.درحالی که ماشین داره تو گودال آب , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها